کارد، چاقو، این مفهوم با واژه «سکّین» ۱ بار و آیهای که این معنا را دارد، آمده است.
چکیده: هنگامی که زنان مصر، یوسف را دیدند، دستان خود را با کارد بریدند. هنگامی که [همسر عزیز] مکر زنان را شنید، به دنبال آنان فرستاد و برای آنان تکیهگاهی آماده کرد. به هر یک از زنان، کاردی داد و [به یوسف] گفت: بر آن زنان بیرون بیا پس چون زنان یوسف را دیدند، او را بزرگ یافتند و دستهای خود را بریدند و گفتند: پناه بر خدا، این بشر نیست بلکه فرشتهای بزرگوار است (یوسف/۳۱). پادشاه گفت: او (یوسف) را نزد من آورید پس هنگامى که آن فرستاده نزد وى آمد، [یوسف] گفت: نزد آقاى خود برگرد و از او بپرس که حکایت آن زنانى که دستهاى خود را بُریدند، چگونه بود. بیگمان پروردگار من به نیرنگ آنان دانا است (یوسف/۵۰). |
السکّین
فَلَمَّا سَمِعَتْ [امراة العزیز] بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَ قَالَتِ [لیوسف] اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ (یوسف/۳۱) وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ (یوسف) فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ (یوسف/۵۰) |