عجم، غیر عرب، این مفهوم از مادّه «ع ج م» ۴ بار آمده است.
چکیده: اگر قرآن را بر یکی از عجمها، نازل میکردیم و پیامبر آن را برای آنان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند. اگر آن را قرآنی عجمی قرار داده بودیم، میگفتند: چرا آیات آن به تفصیل بیان نشده است؟ میگویند: قرآن را بشری به پیامبر میآموزد حال آنکه زبان کسی که این نسبت را به او میدهند، عجمی است. اگر آن (قرآن) را بر یکی از عجمها، نازل میکردیم و او (پیامبر) آن را برای آنان (عربزبانان) میخواند، به آن ایمان نمیآوردند. اینگونه آن (انکار) را در دلهای مجرمان راه میدهیم (شعراء/۱۹۸-۲۰۰). اگر آن را قرآنی عجمی قرار داده بودیم، بدون تردید میگفتند: چرا آیات آن به تفصیل بیان نشده است؟ آیا [کتابی] عجمی و [مخاطبی] عربی؟! بگو، این برای کسانی که ایمان آوردهاند، هدایت و شفا است و کسانى که ایمان نمىآورند، در گوشهایشان سنگینى است و قرآن برای آنان مایه کوری است. گویى آنان را از جایى دور ندا مىدهند (فصّلت/۴۴). بیتردید میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که [قرآن را] بشری به او (پیامبر) میآموزد. زبان کسی که این نسبت را به او میدهند، عجمی است و این (قرآن) به زبان عربی روشن است (نحل/۱۰۳).
|
العَجَم
وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ (القرآن) عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ* فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ* كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (شعراء/۱۹۸-۲۰۰) وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاء وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ (فصّلت/۴۴)
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ (نحل/۱۰۳) |