شیشه

 

شیشه، جسم صنعتی شفاف و شکننده، این مفهوم با واژه «قَواریر» ۳ بار و «زُجاجه» ۲ بار آمده است.

چکیده: مَثَل نور خدا مانند چراغدانی است که در آن چراغی است و آن چراغ در شیشه‌ای است. آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است. کاخ سلیمان، صیقلی‌شده از شیشه بود. بر نیکان در بهشت جام‌هایی از شیشه می‌گردانند شیشه‌هایی از نقره.

خدا نور آسمان‌ها و زمین است. مَثَلِ نور او مانند چراغدانی است که در آن چراغی است و آن چراغ در شیشه‌ای است. آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است که از درخت بابرکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته می‌شود. نزدیک است روغن آن روشنی بدهد هر چند آتشی به آن نرسیده باشد. نوری است بر روی نوری. خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند. خدا این مَثَل‌ها را  برای مردم می‌زند. خدا به هر چیزی داناست (نور/۳۵).

به او (ملکه سبأ) گفته شد: به کاخ داخل شو. چون آن را دید، پنداشت آبگیری است. [جامه] از دو ساق خود برگرفت. [سلیمان] گفت: این کاخی صیقلی‌شده از شیشه است. [ملکه] گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و با سلیمان تسلیم خدا، پروردگار جهانیان شدم (نمل/۴۴).

[در بهشت] بر آنان (نیکان) ظرف‌هایی از نقره و جام‌هایی از شیشه می‌گردانند. شیشه‌هایی از نقره که آن را چنان که باید اندازه‌گیری کرده‌اند (انسان/۱۵-۱۶).

الزجاجه

 

 

 

 

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/۳۵).

 

 

قِيلَ لَهَا (امرأه السبأ) ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ كَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ [سلیمان] إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (نمل/۴۴).

[فی‌الجنه] يُطَافُ عَلَيْهِم (ابرار) بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَ أَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا *قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا (انسان/۱۵-۱۶).