تفاخر، فخرفروشی، این مفهوم از مادّۀ «ف خ ر» ۵ بار و آیاتیکه این مفهوم را دارد، آمده است.
چکیده: انسان تصوّر میکند آنچه دارد نتیجۀ کار اوست و با آن در مقابل دیگران تفاخر میکند. حال آنکه چنین نیست و هر چه هست از آنِ خداست. خداوند تفاخرکنندگان را دوست ندارد.
اگر پس از محنتی که به انسان رسیده نعمتی به او بچشانیم، حتما خواهد گفت: گرفتاریها از من دور شد. او سرمست و فخرفروش است (هود/۱۰). بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی، سرگرمی، آرایش، تفاخر شما به یکدیگر و فزونطلبی در اموال و فرزندان است (حدید/۲۰). خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نگردانید. به پدر و مادر نیکی کنید. همچنین به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایۀ خویش، همسایۀ بیگانه، همنشین، درراهمانده و بردگان خود [نیکی کنید]. خدا کسی را که متکبّر و فخرفروش است دوست ندارد. همان کسانی که بخل میورزند و مردم را به بخل وا میدارند. آنچه خدا از فضل خود به آنها ارزانی داشته است را پنهان میکنند. برای کافران عذابی خفّتآور آماده کردهایم. کسانی که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند و به خدا و قیامت ایمان ندارند. هر کس شیطان یار اوست بد همدمی دارد. اگر به خدا و روز بازپسین ایمان میآوردند و از آنچه خداوند روزی آنان کرده است، میبخشیدند برای آنان چه زیانی داشت؟ خداوند به [کار] آنان دانا است (نساء/۳۶-۳۹). بر آنچه از دست شما رفته است، اندوه نخورید و به آنچه به شما داده است، سرمست نشوید. خدا هیچ خودخواهِ فخرفروشی را دوست نمیدارد. همانان که بخل میورزند و مردم را به بخل وا میدارند (حدید/۲۳-۲۴).
خوشگذرانان شهرها گفتند: اموال و اولاد ما بیشتر است و ما هرگز عذاب نخواهیم شد. بگو، پروردگار من است که روزی را برای هر کس بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند لیکن بیشتر مردم نمیدانند. اموال و اولاد شما چیزی نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند … (سبأ/۳۷،۳۵).
قوم نوح به او گفتند: آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که فرومایگان از تو پیروی کردهاند (شعراء/۱۱۱)؟
قوم عاد به ناحق در زمین تکبر ورزیدند و گفتند: نیرومندتر از ما کیست؟ آیا نمیدانستند خداوندی که آنها را آفریده، از آنها قویتر است؟ در نتیجه آیات ما را انکار کردند (فصّلت/۱۵).
فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من، آیا پادشاهی مصر و این نهرها که از زیر [کاخهای] فرمان من روان است، از آن من نیست؟ آیا نمیبینید؟ بلکه من از این کسی که بیمقدار است و نمیتواند درست بیان کند، بهتر هستم (زخرف/۵۲،۵۱).
قارون گفت: من اینها [ثروتم] را از روی علمی که داشتم، یافتم. … او با تمام تجملات خود در میان قوم خود ظاهر شد. … آنگاه خدا او را با خانهاش در زمین فرو برد و او در برابر خدا هیچ یاوری نداشت تا او را یاری کنند و نتوانست از خود دفاع کند (قصص/۷۸-۸۱).
لقمان به پسر خود گفت: از مردم با بیاعتنایی روی نگردان. در زمین خرامان راه نرو زیرا خدا خودپسند فخرفروش را دوست ندارد (لقمان/۱۸).
صاحب باغی که درآمدِ فراوانی داشت به دوست خود گفت: مال من از تو بیشتر است و من از حیث افراد از تو نیرومندتر هستم. او در حالی که به خود ستمکار بود، وارد باغ شد و گفت: گمان نمیکنم این [باغ] هرگز از میان برود. گمان نمیکنم که رستاخیز بر پا شود و اگر هم به سوی پروردگارم بازگردانده شوم، قطعاً جایگاهی بهتر از این را در بازگشت خواهم یافت. دوست او گفت: چرا وقتی وارد باغ شدی نگفتی ماشاء الله، نیرویی جز به قدرت خدا نیست؟ اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود میبینی، امید است پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا کند و عذابی آسمانی بر باغ تو بفرستد تا زمینی بایر و بدونگیاه گردد یا آب آن به زمین فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی (کهف/۳۴-۳۶، ۳۹-۴۰).
چون آیات روشن ما بر کافران تلاوت شود، آنان به مومنان میگویند: کدام یک از ما دو گروه جایگاهش بهتر و محفلش نیکوتر است؟ چه بسیار اقوامی را پیش از آنها نابود کردیم که ساز و برگی بهتر و منظری نیکوتر داشتند (مریم/۷۳-۷۴).
تکبّر، تواضع