تحقیق، بررسی، این مفهوم با واژۀ تَبَیَّبَنوا ۳ بار و آیاتی که این معنا را در بر دارد، آمده است.
چکیده: خدا میفرماید : تحقیق کنید تا حقایق برای شما روشن شود و نادانسته کاری انجام ندهید که پشیمان شوید.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد، تحقیق کنید. مبادا به نادانی، گروهی را آسیب برسانید و از آنچه کردهاید، پشیمان شوید (حجرات/۶). چون در راه خدا سفر میکنید، تحقیق کنید و به کسی که نزد شما [اظهار] اسلام میکند، نگویید: تو مومن نیستی تا متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمتهای فراوان نزد خداست. قبلاً خودتان نیز همین گونه بودهاید و خدا بر شما منّت نهاد. پس تحقیق کنید که خدا همواره به آنچه انجام میدهید، آگاه است (نساء/۹۴). اگر از آنچه به سوی تو نازل کردهایم در تردید هستی از کسانی که پیش از تو کتاب میخواندند، بپرس. قطعاً حق از جانب پروردگارت به سوی تو آمده است پس از تردید کنندگان نباش (یونس/۹۴). اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود. سپس او را به مکان امن برسان زیرا آنها قومی نادان هستند (توبه/۶). بیشتر آنها [مشرکان] جز از گمان پیروی نمیکنند. به درستی که گمان، از حقیقت بینیاز، نمیگرداند (یونس/۳۶).
ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنما که مردگان را چگونه زنده میکنی؟ فرمود: مگر باور نداری؟ گفت بله، ولی تا دلم مطمئن شود. فرمود: چهار پرنده بگیر و پارهپاره کن. سپس بر هر کوهی پارهای از آنها را بگذار. آنگاه آنها را فراخوان تا شتابان به سوی تو آیند (بقره/۲۶۰). ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا [بصیرت یابد] و از اهل یقین شود. پس چون شب بر او تاریک شد، ستارهای دید. گفت: این پروردگار من است. چون غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم من را هدایت نکند بیگمان از گمراهان خواهم شد. پس وقتی که خورشید را درخشان دید، گفت: این پروردگار من است. این بزرگتر است. چون غروب کرد، گفت: ای قوم من، من از آنچه شریک [خدا] قرار میدهید، بیزارم. به راستی من خالصانه روی خود به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است. من از مشرکان نیستم (انعام/۷۵-۷۹).
پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید. پس هنگامی که آن فرستاده نزد یوسف آمد، [یوسف] گفت: نزد آقای خود برگرد. از او بپرس که حال آن زنانی که دستهای خود را بریدند، چگونه است؟ زیرا پروردگار من به نیرنگ آنها آگاه است. [پادشاه] گفت: وقتی از یوسف کام میخواستید، چه منظور داشتید؟ زنان گفتند: منزّه است خدا. ما گناهی بر او نمیدانیم. همسر عزیز گفت: اکنون حقیقت آشکار شد. من از او کام خواستم و بیشک او از راستگویان است. [یوسف] گفت: این [درخواست اعادۀ حیثیت] برای آن بود که [عزیز] بداند من در نهان به او خیانت نکردم و خدا نیرنگ خائنان را به جایی نمیرساند (یوسف/۵۰-۵۲). [برادر] بزرگ [یوسف] گفت: پیش پدرتان بازگردید و بگویید: ای پدر، پسرت دزدی کرده و ما جز آنچه میدانیم گواهی نمیدهیم. ما نگهبان غیب نبودیم. از [مردم] شهری که در آن بودیم و کاروانی که با آن آمدیم، جویا شو. ما قطعاً راست میگوییم (یوسف/۸۱-۸۲).
فرعون گفت: ای بزرگان قوم، من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم. پس ای هامان، برای من بر گل آتش بیفروز[آجر بپز] و برجی برای من بساز. شاید از خدای موسی اطّلاع یابم. من جدّاً او را از دروغگویان میپندارم (قصص/۳۸).
[سلیمان به هدهد] گفت: خواهیم دید آیا راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای. این نامۀ مرا ببر و به سوی آنها بیفکن. آنگاه از آنها روی برتاب. پس ببین چه پاسخ میدهند (نمل/۲۷-۲۸).
استفتاء، اندیشیدن، پرسش